عشق زندگیمون آرشیناعشق زندگیمون آرشینا، تا این لحظه: 12 سال و 24 روز سن داره

آرشینا بهترین اتفاق زندگی ما

قربون این پاهات برم من

آرشینا جونی من وقتی میخوابی یا بیداری فرقی نداره از بچگی پاهاتو رو هم مینداختی که منم هی قربون صدقت میرفتم .خیلی خوشمزه ای مامانی میگی نه عکستو ببین آخهههههههههه...     ...
24 شهريور 1391

5 ماهگی گل دخترم و شروع به غلت زدن

آرشینای عزیزم خوشگل مامان و بابا،دیگه داری کم کم شروع میکنی برای یادگرفتن کارای مختلف.الان داری سعی میکنی غلت بزنی و بزور خودتو جابه جا میکنی و روی زمین میکشی.ما توی همه ی مراحل باهاتیم تا بتونی یاد بگیری قشنگم...     ...
24 شهريور 1391

90 روزگی عشق صورتیم

گل قشنگ مامان و بابا روزها به سرعت باد میگذرن و شما خانم و خانم تر میشی،دیگه توی وجودمون ریشه کردی طوری که ادامه ی زندگی بدون تو محاله.وقتی میخوابی دوست داریم زود بیدارت کنیم،خوابات طولانی تر شده و دردات و شب بیداریهات کمتر.دیگه شدی جزئی از وجود مامانی و بابائی.الان دیگه ما هر کاری میکنیم و هر تلاشی فقط بخاطر زیباتر شدن و راحت تر شدن زندگی شماست قشنگ مامان. خوشحالم که روزای سخت نوزادی رو پشت سر گذاشتیم . خدارو شاکریم. دوست داریم به اندازه ی دنیای زیبای بیکران خدا...                        ...
24 شهريور 1391

چهارمین ماهگرد عسلم مبارک باشه

نفس ثانیه ها و روزهای زندگیم چهارمین ماهگردته الهی فدات شم که داری ماشالا بزرگ میشی،مونسم میشی،میشه عزیزی که همیشه تو قلبم میمونه. گل قشنگم الان دیگه چهره هارو میشناسی،احساس غریبی میکنی با غریبه ها،روی مبل میشونیمت قش میکنی یه وری،پدر مادرن دیگه،دوست دارن مراحل بزرگ شدن عزیزشونو تند تند ببینن،یعنی میشه چهاردست و پا کنه،یعنی میشه راه بره،یعنی میشه غذا بخوره،میشه بتونه صحبت کنه،بتونه بره مدرسه و خوندن نوشتن یاد بگیره،میشه دانشگاه قبول بشه و خیلی از این میشه های آرزوئی که پدر مادرا از بدو تولد احساس قشنگشون دارن.ایشالا که همه ی نی نی ها این دوران رو به خوبی بگذرونن و مایه ی افتخار پدر مادری بشن که با زحمت و تمام احساس وجودیشون ا...
24 شهريور 1391

دومین ماهگرد نفس زندگیم

عشق زندگیم دومین ماه با تو بودن هم به خوبی و سلامتی سپری شد تموم احساسم،خوشگل مامان.شما کم کم خداروشکر از دردات کم میشد و بزرگتر و خانم تر میشدی فدات شم الهی . ما تصمیم گرفتیم چندروزی خونه ی مامان نصی و بابا علی بریم .بابا علی لطف کرد برای شما گوسفند قربونی کرد فردای اونروز دسته جمعی رفتیم به مشهد مقدس.خیلی خوش گذشت.گلم من عاشق امام رضا هستم ،دوسش دارم و دوست داشتم شما هم به زیارتش بری .امام رضا هوای غریبارو خیلی داره .وقتی پامو میزارم توی صحن قشنگ و عرفانیش،دیگه دوست دارم تا ابد اونجا بمونم .اونجا برای همه ی نی نی ها دعا کردم ،برای مریضا،اونائی که نی نی دلشون میخواد و برای سلامتی عزیزترینام توی زندگی.شیرین عسلم واکسن دو ماهگیت...
24 شهريور 1391

اولین ماهگرد نفسم

عشق زیبای زندگیم،امید مامان و بابا از وقتی بدنیا اومدی مشکل کولیک داشتی و شب تا صبح جیغ میزدی،خداروشکر ماه اول مامان نصی(مامان من)پیشمون بود و خیلی کمکمون میکرد.دیگه دلم لک زده بود واسه یه خواب حسابی .دوست داشتم زودتر بزرگ بشی با همدیگه حسابی کمبود خوابامونو جبران کنیم.خیلی نگرانت بودیم،همش میبردیمت دکتر،مامان نصی میگفت طبیعیه،اینقدر دکتر نبرینش،خلاصه آخرین دکتری که رفتیم گفت نگران نباشین تا پایان سه ماهگی این کولیک و دل دردا هست،فقط من باید مواظب تغذیم باشم تا شما اذیت نشی. بعد از گذشت یک ماه که مامان نصی پیشمون بود،شما سی روزت شده بود که مامان نصی مجبور شد برگرده به خونشون.دخترم وقتی مامان نصی رفت انگار فهمیدی،شروع کردی به گر...
24 شهريور 1391

اومدن نفس مامان از بیمارستان به خونه

دخترکم ،عزیزکم     جاده ی اومدنت به خونه رو گلبارون میکنم.قدمای پربرکت و کوچیکتو روی چشام میزارم.اومدی و چراغ خونمو پرنورتر کردی،اومدی و به زندگیم معنا دادی ،اومدی و سکوت خونه کوچیکمو شکستی.با اومدنت من خودمو دوباره پیدا کردم.الان مادرم یه مادر . عاشقتم مامانی،الان حس میکنم زندگیم هدف پیدا کرده،امیدم پرنورتر شده،تلاشم برای زندگی بهتر تو هزار برابر شده.من و بابا مرتضی عاشقتیم دختر قشنگمون. به خونه ی خودت خوش اومدی. خدایا ازت ممنونم ممنون،بهمون کمک کن تا به بهترین نحو ممکن حق پدر و مادری رو برای این نعمت دوست داشتنیت تموم کنیم. اگه دستای مهربون تو خدای مهربون،روی شونه های من و همسرم باشه .هیچ...
24 شهريور 1391

تولدت مبارک عزیز زندگیم

گل رز زیبای من   تو بدنیا اومدی و با اومدنت منو عاشق کردی،عاشق زیباترین خلقت خدا... منو صاحب کردی،صاحب زیباترین حس،حسی که خدا فقط به ما مامانا میده،حس زیبای مادری. خوشگل مامان نمیدونی چقدر ماهی،چقدر عزیزی برام،وقتی برای اولین بار اووردنت تا بهت شیر بدم،ناخوداگاه اشکام میریخت.توی این مدت زنده بودن و زندگی کردنم.زیباترین حس رو با تو تجربه کردم.قشنگترین احساسی که خدا میتونه به بنده ش بده.خدایا شکرت،خیلی منو دوست داری خدا،همیشه و همه جا به دادم رسیدی.الانم برای اینکه دیگه تنها نباشم،قشنگترین نعمت و هدیه ی زیباتو بهم عطا کردی.خدایا اون لحظه آرزو کردم هرکس که آرزو داره این نعمتو ازش دریغ نکنی .خدا...
24 شهريور 1391