عشق زندگیمون آرشیناعشق زندگیمون آرشینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 14 روز سن داره

آرشینا بهترین اتفاق زندگی ما

پروژه پمپرز و شير

  عزيزززززززززززززززززززززززززززززززززتر از جونم،دخترم امروز يه جور عجيبي دلم گرفته و ابريست الان دقيقا يك ماه و نيم است كه از مريض شدنت ميگذره و من ديگه پمپرزت نيمكنم و خيلي راحت از پوشك گرفتمت چون خودت دوست داشتي . چهارشنبه هفته ي گذشته برديمت چشم پزشكي و گفت كه زمينه آستيگمات داري و بايد چيزهايي كه ويتامين A داره زياد بخوري تا 6 ماه ديگه كه ببريمت چكاپ و اين امر باعث شد كه پروژه از شيرگرفتنت رو شروع كنم تا خواركت خوب بشه چون به هواي شير من هيچي نميخوري و اين شير برات لذيذترين خوردنيه و بهم خيلي وابسته اي .فعلا شير روزت رو قطع كردم و تا همين الان از نگاهات ديوونه شدم.مياي ميگي مامان جي جي بده اه...
26 بهمن 1392

23 ماهگي عشقم...

  23 ماهگيت مباركه نفس هر ثانيه      خالی شده خونه از حس تنهایی ... آرامشه محضه وقتی تو اینجایی بدون تو هیچم موجی سرازیرم یه رفت تو برگشت فقط عقب میرم یه شعر بی شاعر یه عشق بی معشوق یه کوه بی قله یه دشت بی شیرم بدون تو هیچم یه تانگوی مفرد، یه جاده بی مقصد یه پوچی ممتد، سرابی تودرتو پس ته پیچم بدون تو هیچم, بدون تو هیچم   الان به جرات ميتونم بگم شدي همدم هر ثانيه هام .دوست دارم ،عاشقتم،ميميرم برات،واسه صحبت كردنات ،اخماي شيرينت كه بعدش ميزني زير خنده .واسه شيطنتات و همه و همه و همه كاراي دوست...
21 بهمن 1392

اينجا همه ي عكسا و مدل ها درهمه...

مامانم راست ميگه اينجا همه چي درهمه چراااااااااا چون من اصلا يه جا آروم نگرفتم واسه عكس گرفتن،خودتون ببينين و قضاوت كنين   يه كم  ژست بگيرممممممممممممم من   اينم اسبمه...كلاه سرش كردم   كلاه مامانم واسم يه كم بزرگه     زير مبلامون مخفيگاه منه   فقط تونستم روي بخاري آروم بگيرم   ماماني واسه ژست گرفتنم زوده ها بالاخره تونستم بهتون دست رسي پيدا كنم .شما چرا اين تويين؟؟؟ خسته شدماااااااااااا نشستن خانومانه روي مبل بدون شرح اسبم خراب شده تعميرش ميكنم   ...
5 بهمن 1392

شهر بازي

  به نام خدايي كه در همين نزديكيست ما بعد از 3 هفته بيماري و نقاحت براي تنوع و با توجه به آلودگي و سرما تصميم گرفتيم دخملي رو ببريم خانه بازي كه به دخترم خيلي خوش گذشت.                 اين خرگوش آبي هم كه ميبينيد، من توي يه بازي برنده شدم.     ...
5 بهمن 1392

مرخصي استعلاجي كارمند كوچولوي من

يو هووووووووووووووووو من اومدم با انرژي مثبت   نخندين اولا كه من مريض بودم مرخصي استعلاجي دارم ثانيا از 6 ماهگي دارم ميرم مهد،يه كم خسته شدم ثالثا تا 11 ظهر ميخوابم،دوباره 2 ظهر ميخوابم صبحونه،نهار،شام ميخورم ديگه ديششششششششش نميكنم و پمپرز نميشم براي مستقل شدنم آفرين بگين ضمنا تا 12 شبم بيدارم بدليل جبرانيات خواب روز خلاصه راضي ام و همش دوست دارم برم بيرون و پارك . اسم قناري خونه ما پكوله،هي ميگن نبايد دست بزني بهش   امتحانش ضرر نداره كه ؟؟؟ ميگن روي اجسام كوچيك نميشه نشستش،ولي ميشه ببينين ... ...
5 بهمن 1392

عكس جيگر و آثار هنري

  من مادر خوشبختي هستم و اينو هر ثانيه به خودم يادآور ميشم چون خدا بهم تموم نعمتها رو عطا كرده،مهمترينش برام سلامتي و خونواده مهربونم هستن .خونواده اي كه در كنار اونا بودن يعني خوشبختي تمام.خوشبختي كه وصف ناشدنيه .خدايا تورو شاكرم كه دخترم سالمه و ميتونه نقاشي ها و آثار زيبايي خلق كنه كه توي اين نقاشي ها تموم رنگهاي زيبا موجوده اين يعني سلامت روح كه تموم رنگهارو توي ذهنت پذيرا باشي .دخترم، اولين نقاشيهاشو با ماژيك و پاستل(مداد شمعي )كشيده كه شما لذت ببرين .درد گوشش هم خيلي بهتر شده راستي يه خبر خوب ديگه دختر ما ديگه پمپرز نميشه و در سن 22 ماهگي به افتخار مستقل شدنش ميگم هوراااااااااااااااااااااااااااااااااا و خوشحالم . ...
24 دی 1392

22 ماهگيت مبارك اميدم

  به نام خدايي كه هميشه با ماست ما وارد زمستون بهاري شديم همراه با 22 ماهگي قشنگترين اتفاق زندگيم.امروز بلاخره برف باريد .خدايا بازهم نعمتهاي باراني و برفيت را برايمان نازل كن .شكرت .آمين   با چندروز تاخير اومدم تا 22 ماهگي دختر عزيزم رو تبريك بگم .بگم كه چقدر برام عزيزه و دوست دارم و بهش اهميت ميدم.بگم كه تموم بند بند وجودم به نفسها و خنده هاي اون بنده و امان از مريضي كه من هم پا به پاي اون داغون ميشم.   بعد از چند بار سرماخوردگي از پائيز و بعد از يك شب تا صبح تب 39 درجه و دكتر و بررسي فهميديم كه گوش شما درد گرفت و ترشح داشت كه بعد از معاينه پزشك فهميديم عفونت به پرده گ...
21 دی 1392

نفس 21 ماهه من...

    خوشگلكم،21 ماهگيت پيشاپيش مباركه.روزهاي آخر پاييزه و به زمستون سرد و شب يلداي زيبا نزديك ميشيم .توي مهد قراره برنامه داشته باشين و از شما عكس بگيرن .چقدر ثانيه ها در كنار تو زيبا و سريع ميگذرن و ما بارها و بارها خدارو به خاطر وجودت شكرگزاريم عشقم.من و بابا مرتضي از سركار كه ميايم تو با شيطنتات و شيرين كاريهات تموم خستگي مارو برطرف ميكني و من و بابايي تورو از ذوق غرق بوسه ميكنيم .چقدر زيبا هستن اين ثانيه هاي شيرين دوران كودكي .از تبليغ مولفيكس لذت ميبري و اينقدر باهاش ميرقصي كه خيس عرق ميشي و باز هم نميشيني و ادامه ميدي .ديگه خيلي از كلمات رو ميگي و خيلي هاش به زبون خودته كه ما نميفهميم ولي با تموم وجودمون و با اشتيا...
11 دی 1392

يلداتون پيشاپيش مبارك

دومين يلدات مبارك قشنگم روی گلتون به سرخی انار شبتون به شیرینی هندوانه خنده هاتون مثل پسته و عمرتون به بلندی یلدا یادمان باشد با آمدن زمستان ، اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم تا دچار سردی فاصله ها نشویم . . .   مهم نیست هندونه ی شب یلدات شیرین نباشه یا انارات ترش از آب دراد یا کدو تنبلی که بار میذاری بیمزه بشه یا چند تا از گردوهایی که می شکونی پوک باشه  مهم اینه که کسی رو داری که یلدا رو بهت پيشاپيش بهت تبریک بگه   ...
7 دی 1392