اولین مروارید نفسم هوراااااااااااااااا
عسلم خونه ی مامان نصی که بودیم و در ادامه ی واکسن 4 ماهگیت،بی اختیار اشک میریختی،بی تابی میکردی،دکتر بردیمت و اولین آزمایشو اونجا دادی،گفتن هیچیت نیست فقط کمی لثه هات متورم شده،مامان نصی برات آش دندونی پخت که درد لثه هات کمتر بشه گلم .چند شب پشت سر هم تا صبح به اتفاق بابا علی که خیلی هم برای شما ناراحت بود بیدار میموندیم.مامان نصی هم شبا پاشویت میکرد چو داغ بودی.تا اینکه صبح خوابت برد وقتی بیدار شدی مامان نصی خبر بیرون اومدن اولین مرواریدتو داد.مامان بمیره برات گریه هات بی علت نبود.مامان فری هم اومد اونجا کیک و شمع خریدیم و یه جشن کوچیک گرفتیم. ناراحت بودم،چون دندونات خیلی زود دراومدن و امکان داشت زود خراب بشن. این خبر ...
نویسنده :
soheyla
11:14