عشق زندگیمون آرشیناعشق زندگیمون آرشینا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 23 روز سن داره

آرشینا بهترین اتفاق زندگی ما

خبر خوش اومدن فرشته کوچولوی ما

عزیز دل مامان،عروسک قشنگم تیرماه 1390 بود که مامانی رفت پیش خانم دکتر برای چکاپ،خانم دکتر بعد از بررسی های پزشکی به مامانی گفت که یه جیگر خوشگل توی دلمه،نمیدونی از خوشحالی پاهام رو زمین جا نداشت.نفسم همون لحظه از خدا خواستم بهم توان بده تا بتونم حس زیبای مادری رو در حقت تمام کنم و بتونم غنچه ی گلی که توی وجودم از احساسم روئیده رو به نحو احسن بزرگ و تربیت کنم.بتونم لحظه های زیبای مادر و فرزندی رو تمام و کمال زیباتر کنم.از خدای عزیزم که تورو بهم هدیه داده بود خواستم که هیچ وقت مارو تنها نذاره . این خبرو خیلی هیجانزده به بابامرتضی دادم و اونم از شوق زیادش مرخصی گرفته بود و با یه دسته گل قشنگ و شیرینی برای من و شما به...
23 شهريور 1391

باهم یکی شدیم تا ابد...

دخترکم داستان زندگی ما از اونجا شروع شد که خانواده ی من و بابائی قبلا باهم همسایه و آشنا بودیم،مدتها از هم خبر نداشتیم،تا توی یه تماس تلفنی دوباره خونواده هامون همدیگرو پیدا کردن و اینجوری شد که من و بابا مرتضی که توی بچگی همدیگرو دیده بودیم،بعد از چندین سال توی یه مهمونی دورهمی قرار شد که باهم پیمان یکی شدن ببندیم... زندگیمونو شروع کردیم و با هم عهد بستیم که از صفر و با تلاش خودمون یه زندگی گرم و صمیمی بسازیم و خودمون به همه چیو و همه جا برسیم.عهد بستیم که وقتی با تلاشمون زندگیمون قشنگ شد،با اومدن یه دونه نفس،یه عسل شیرینترش کنیم.من و بابائی با هم کار کردیم و خودمون زندگیمون و ساختیم،تا اینکه بالاخره خدا کمکمون کرد و توی سال 89 ...
23 شهريور 1391