عشق زندگیمون آرشیناعشق زندگیمون آرشینا، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 8 روز سن داره

آرشینا بهترین اتفاق زندگی ما

یگانه دخترم...

1391/7/30 13:36
نویسنده : soheyla
941 بازدید
اشتراک گذاری

عروسک قشنگ من

 

بعد از چندین روز خیلی بد و پر استرس بازم تونستم بیام برات بنویسم گل قشنگم.به دنبال سرماخوردگیت که بردمت دکتر،تب بالایی داشتی و اصلا حالت خوب نبود .مامانی و بابایی خیلی نگرانت بودن .هرروز وزن کم میکردی و تبت قطع نمیشد.دکتر چرک خشک کن جنتامایسین بهت داد سه تا زدی بمیرم برات که چقدر گریه کردی .

نظر دکتر عفونت روده هم بود.به دنبال تب اسهال و استفراغ شدی و دارویی رو که دکتر بهت داده بود به محض خوردن بالا میوردی و این باعث میشد که بهتر نشی .دوباره بردیمت دکتر گفت دندونم داری درمیاری هشتمین دندون و همه چیت قاطی پاتی شده.رگ دست و پاتو نگاه کرد و دید رگ نداری برای سرم زدن و دوباره آمپول ضد تهوع و چرک خشک کن.دیگه سوراخ سوراخ شده بودی بمیرم برات.

شب دوباره تب کردی و بردیمت دکتر که دوروز تحت نظر دکتر بودی و به زور رگتو پیدا کردن و دستتو بستن و سرم بهت وصل کردن که آنتی بیوتیک از طریق سرم بهت میرسید .رگ گرفتنت خیلی سخت بود اول از روی پات شروع کردن که من و بابا مرتضی مردیم و به خدا رسیدیم .

اینقدر گریه کرده بودی که دیگه کبود شده بودی و توان نفس کشیدن نداشتی .مامانی پابه پات اشک ریخت .تا اینکه الان کمی روبراه شدی ولی هنوز اسهالت قطع نشده.امام زاده صالح نمک نظر کرده بودم که شبانه به محض بهتر شدنت رفتیم پابوسش و نظرمون رو ادا کردیم.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)